فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

آفتاب خندون

اگرقرار باشدیک روز دنیارا نقاشی کنم

بومرنگم رابرداشتم و قلموهایم راهم سرجایش گذاشتم.نقاشی را آغازکردم ولی ناگهان دستم به رنگ هایم خورد و همه ریخت روی صفحه ی سفید.می دانیدچه شد؟   من می خواستم آسمان را آبی کنم ولی الان یک آسمان خاکستری گیرم امد.                        من می خواستم چمن سبز تازه بکشم اما حالا زمین شبیه آسفالت شده بود. پرنده هاهمه در قفس بودندو دیگر صدای بازی بچه ها نمی امد.رنگ آب حوض حیاط سیاه شده بود و ماهی ها مرده بودند کاغذ را پاره کردم ونقاشی جدید را شروع کردم. یک آسمان آبی کشیدم. چمن سبز زیبا کشیدم.همه ی پرنده ها آزاد بود...
14 ارديبهشت 1392
1